دوستون دارم از اینکه وبلاگمو برای دیدن انتخاب کردید

متشکرم

نوشته شده توسط علی اکبر در پنج شنبه 13 تير 1398برچسب:, 21:8  | لینک ثابت |

سلام.امروز میخوام درباره پارک نیاوران تهران صحبت کنم.

اول بیایم ببینیم این پارک چی هست.


بوستان نیاوران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

مختصات: ۳۵.۸۰۸۸° شمالی ۵۱.۴۷۱۶۷° شرقی بوستان نیاوران یا پارک نیاوران یکی از بوستان های شهر تهران است که در منطقه نیاوران در شمال شرقی تهران قرار دارد.این بوستان در مجاورت میدان باهنر (نیاوران) و انتهای شمالی خیابان پاسداران (سلطنت آباد پیشین) قرار دارد. این پارک در جنوب کاخ نیاوران واقع شده است.

مساحت این پارک در حدود ۶۲،۰۰۰ متر مربع است و در سال ۱۳۴۸ به دستور محمدرضا پهلوی و با نقشه طراحان انگلیسی و معماری مهندس سردار افخمی ساخته شد.

این پارک دارای طبقات مختلف و پله های متعدداست که جزو مشخصات ویژه آن است. این پارک دارای دو درب ورودی شمالی و جنوبی دارد که هر دو به خیابان پاسداران باز می شوند. از دیگر ویژگی این پارک آب نماهای بزرگ آن با مساحتی در حدود ۳۳۲۰ متر مربع است. محوطه سبز پارک شامل ۸،۰۰۰ متر مربع گل کاری و در حدود ۲۰،۰۰۰ متر مربع چمن کاری به همراه درختان متعدد است. یکی از قدیمی ترین درختان چنار تهران با قدمت ۱۵۰ سال و ارتفاع ۲۰ متر و محیط بن ۲,۸ در این پارک قرار دارد. دریاچه این پارک که در آن ماهی و مرغابی و لاک پشت وجود دارد از دیگر زیبایی های این پارک است. در گذشته برای آبیاری و آب استخرهای پارک از آب تهران استفاده می شد ولی از سال ۱۳۷۹ از آب قنوات منطقه استفاده می شود.[۱]

بخش های مختلف بوستان

  • ساختمان کانون فرهنگی کودکان
  • کتاب خانه
  • آمفی تئاتر
  • زمین اسکیت که در سال ۱۳۷۳ افتتاح شده است
  • زمین بازی کودکان
  • زمین تمرین اسب سواری
  • سالن ورزشی بانوان
  • نماز خانه
  • چهار استخر بزرگ


پارک نیاوران در ۱۳۴۲ ه.ش‌، با مساحتی حدود شش هکتار، با نقشه طراحان انگلیسی‌، به دستور محمدرضا پهلوی و با معماری مهندس سردار افخمی ساخته‌شده است‌.
احداث پارک نیاوران در سال ۱۳۴۸، انجام شد. پارک نیاوران، با مساحتی حدود ۶۲۰۰۰ متر مربع، در ابتدای خیابان شهید باهنر واقع شده و از پارک های ویژه منطقه و نیز تهران بزرگ است. در این پارک که از طبقات مختلف تشکیل شده پله های متعددی ساخته شده است که از مشخصات ویژه پارک محسوب می شود. دو ورودی آن یکی در شمال خیابان پاسداران و دیگری در جنوب خیابان پاسداران قرار دارد.
آب نماهای بزرگ این پارک ، با مساحت ۳۳۲۰ متر مربع، جلوه های ویژه ای از پارک را به نمایش می گذارد. فضای سبز پارک نیاوران از هماهنگی ۸۰۰۰ متر مربع گل کاری ، ۲۰۰۰۰ متر مربع چمن کاری و درختان زیبای متعدد شکل گرفته است. در پارک نیاوران ، برای تامین روشنایی فضای سبز پارک، از ۴۳۴ تیر روشنایی استفاده می شود. ۱۷ سرویس بهداشتی این پارک در کنار سایر امکانات رفاهی وجود دارد. پارک نیاوران یکی از قدیمی ترین درختان چنار شهر تهران را دل خود جای داده است. این درخت ۱۵۰ ساله، با ارتفاع حدود ۲۰ متر و محیط بن ۸۰/۲ ، در پارک نیاوران خودنمایی می کند. قسمت‌های مختلف پارک عبارتند از:
ساختمان کانون فرهنگی کودکان که زیرنظر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان‌، آموزش زبان‌انگلیسی در آن دایر است و قبلاً کتابخانه‌ همراه سالن‌آمفی‌تئاتر بوده است‌; زمین اسکیت که در سال ۱۳۷۳ ، تأسیس شده است‌; زمین بازی کودکان‌; نمازخانه‌، سه سرویس‌بهداشتی و چهار استخر بزرگ‌.
در گذشته آب استخرها و پارک از آب تهران تأمین می‌شد، ولی ازسال ۱۳۷۹، با حفر کانال در وسط پارک‌، آب مورد نیاز از قنات نیاوران تأمین می‌شود. هم اکنون به جز سرویس‌های بهداشتی‌، آب استخرها و آبیاری از این آب تأمین می‌شود. دریاچه که با داشتن ماهی‌، مرغابی و لاک‌پشت از زیبایی‌های پارک به حساب میآید، زمین تمرین اسب‌سواری و سالن ورزشی بانوان از جمله امکانات پارک نیاوران است‌..
امکانات:
کتابخانه ، آمفی تاتر ، بوفه ، زمین بازی کودکان ، برکه ، آب نما، مبلمان پارکی ( نیمکت – سطل زباله – پایه چراغ – گلجای – آبخوری )؛ فضای سبز (چمن – گیاهان پوششی – جنگل کاری – رز ودرختچه – گل و گل کاری ) یادآوری می شوداین پارک دارای سیستم صوتی برای پخش اذان در ساعات شرعی می باشد.

 
 
شهرهای نزدیک: The World Of Rena 2, شهر ری - منطقه ٢٠ شهرداری تهران , تهران بزرگ
  35°48'30"N   51°28'17"E :مختصات

خوب حالا میخوام برم داخل پارک. من وقتی به کانون زبان میرم دختر پسر هایی رو می بینم که دست همدیگرو گرفتن و میرن(البته هم داخل پارک و هم بیرون پارک).
به عقیده من مرکز و قطب اصلی دوست دختر دوست پسر بازی در تهران پارک نیاوران است.....



 مژده                                                                                     مژده
 
 احتمال دارد من از این هفته هرروز در رابطه با موضوعی صحبت کنم ...

 

نوشته شده توسط علی اکبر در دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:نیاوران,پارک,دوست, 15:50  | لینک ثابت |

سلام دوستان.چند روز پیش ریحانه در بخشی از جواب نامه ای که برایش نوشته بودم گفت:علی اکبر من چند روز است که موبایل

خریده ام و شماره ام را به کسرا داده ام و باهم قرار گذاشتیم که اگر تو(من)مزاحم نشی باهم ازدواج کنیم.

حالا یک سوال:معنی ای تکه چیست؟ اگر تو(من)مزاحم نشی باهم ازدواج کنیم.

اگر شما جواب این سوال را بدهید به وب شما میایم و عضو سایت شما میشوم و یا نام کاربری و رمز خودرا به شما میدهم......

نکته1:خواهشمندم بجای جواب از سایت خود تبلیغ نکنید ولی اگر میخواهید تبلیغ کنید بعد جواب...

نکته2:اگر من یوزرنیم و پسوردم را به شما دادم سوء استفاده نکنید...


به امید روزی که در کارت عروسیم نوشته شده:

                                                                     پیوند خانواده های مافی و تدریس تبریزی

علی اکبر

                           و

                                        ریحانه

                                                                                      

 

 

نوشته شده توسط علی اکبر در چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, 15:5  | لینک ثابت |

سلام دوستان،امروز میخوام در مورد سریال افسانه جومونگ صحبت کنم.اول بیاید ببینیم این سریال زیبا چیه؟


 

 

 افسانه جومونگ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
 
افسانه جومونگ
Jumong poster.jpg
ژانر درام ، تاریخ
فرمت سریال تلویزیونی
ستارگان

سونگ ایل گوک
سونگ جی هایو

کیم سونگ سو
کشور سازنده کره جنوبیپرچم کره جنوبی
زبان‌ها کره‌ای
تعداد قسمت‌ها ۸۱
تولید
مکان‌ها کره
زمان اجرا دوشنبه ها و سه شنبه ها ساعت ۹:۵۵

جومونگ (به کره‌ای주몽) سریال تلویزیونی تاریخی است که از آوریل ۲۰۰۶ تا مارس ۲۰۰۷ در شبکه کره‌ای ام‌بی‌سی به نمایش درآمد. این سریال در ایران با نام افسانه جومونگ پخش شده و داستان آن در مورد زندگی جومونگ بنیان‌گذار دودمان گوگوریو است که از ۳۷ پیش از میلاد تا ۶۶۸میلادی بر منچوری و بخش شمالی شبه‌جزیره کره حکومت می‌کرد.

در ابتدا بنا بود مجموعه در ۷۰ قسمت پخش شود که با استقبال مردم، ام‌بی‌سی آن را به ۸۱ قسمت افزایش داد.

حق پخش تلویزیونی این سریال به قیمت ۸ میلیون دلار در مارس ۲۰۰۶ به شبکه‌های محلی در ژاپن، تایوان، هنگ کنگ، ویتنام، تایلند، سنگاپور،فیلیپین، مالزی و برونئی فروخته شد. این سریال از شبکه AZN در آمریکا به نمایش درآمد. ترجمه‌ی این سریال در ایران تا قسمت نهم مستقیما از زبان کره‌ای صورت گرفت و مابقی قسمت‌ها از روی زیرنویس انگلیسی (با ترجمه‌ی سیما طاهباز) ترجمه شده‌اند.[۱] این سریال ابتدا در ایران از طریق شبکه سه پخش شد و حال در حال باز پخش از شبکه باران و شبکه تماشا سیمای جمهوری اسلامی ایران در تایستان و پاییز ١٣٩٢ است.

جومونگ علاوه بر اینها از طریق اجاره دادن استفاده از نام تجاری‌اش به سازندگان مشروبات الکلی، لوازم آرایشی و حتی نوعی برنج تا مارس۲۰۰۷ ۳۰۰ میلیون وون (حدود ۳۳۰ هزار دلار) به دست آورد.

نقش‌ها[ویرایش]

صداپیشگان[ویرایش]

مدیریت دوبلاژ افسانه جومونگ به عهده ی علیرضا باشکندی بوده است.

 

نقش دوبلُر
شاهزاده جومونگ علیرضا باشکندی
بانو سوسانو رزیتا یاراحمدی
بانو یوها (مادر جومونگ) آزیتا یاراحمدی
بانو سویا (همسر جومونگ) مریم رادپور
ارباب یونتابال ( پدر سوسانو) تورج مهرزادیان
امپراتور گوموآ سعید مقد‌م‌منش
شاهزاده تسو (برادر جومونگ) ظفر گرایی
شاهزاده یونگ پو ( برادر جومونگ) کامبیز شکوفنده
ژنرال هموسو (پدرجومونگ) غلامرضا صادقی
وزیر اعظم عباس نباتی
بانو سُلان (همسر تسو) شهرزاد ثابتی
اوئی + یانگ جو (پدر سُلان) امیر حکیمی
بانو یوم یول فاطمه نیرومند
رئیس موپالمو (آهنگر) شهروز ملک‌آرایی
ملکه ون هو فریبا شاهین‌مقدم
اُته(شوهر سوسانو) امیرمحمد صمصامی
توچی(قاچاقچیِ همدست یونگ پو) جواد پزشکیان
شاهزاده یوری سعید شیخ زاده

حالا میریم ببینیم جومونگ و سوسانو کیا بودن


 

 

پادشاه جومونگ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
 
برای سریال تاریخی به همین نام افسانه جومونگ را ببینید.
Seosangdae - Hwaseong Fortress - Nighttime - 2008-10-23.JPG

پیش از تاریخ
 دوره جولمون
 دوره میومان
گوجوسان (جوسان کهن) ۲۳۳۳ تا ۱۰۸ ق.م.
 استان جین
نخستین سه امپراتوری۱۰۸ تا ۵۷ ق.م.
 بویو ، اوکجه ، دونگایی
 سم‌هانماسه امپراتوری۵۷ ق.م. تا ۶۶۸ میلادی
 گوگوریو ۳۷ ق.م. تا ۶۶۸ میلادی
 باکجه ۱۸ ق.م. تا ۶۶۰ میلادی
 سیلا ۵۷ ق.م. تا ۹۳۵ میلادی
 گایا ۴۲ تا ۵۶۲
۶۹۸ تا ۹۳۵
 
سیلا متحد ۶۶۸ تا ۹۳۵
 بالهایی ۶۹۸ تا ۹۲۶
 آخرین سه امپراتوری ۸۹۲ تا ۹۳۵
  گوگوریو جدیدباکجه جدیدسیلا
گوریو ۹۱۸ تا ۱۳۹۲
جوسان ۱۳۹۲ تا ۱۸۹۷
امپراتوری کره ۱۸۹۷ تا ۱۹۱۰
 ۱۹۱۰ تا ۱۹۴۵
 
 ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۸
تقسیم کره ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸
کره شمالی، کره جنوبی ۱۹۴۸–تاکنون
 جنگ کره ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳

درگاه کره
پادشاهان کره
گوگوریو

۱- جومونگ ۵۸ ق.م. - ۱۹ ق.م.
۲- یوری ۱۹ ق.م. - ۱۸ میلادی
۳- دائموسین ۱۸-۴۴
۴- مینجانگ ۴۴-۴۸
۵- موبون ۴۸-۵۳
۶- تائجو ۵۳-۱۴۶
۷- چادائه ۱۴۶-۱۶۵
۸- سیندائه ۱۶۵-۱۷۹
۹- گگوکچئون ۱۷۹-۱۹۷
۱۰- سانسانگ ۱۹۷-۲۲۷
۱۱- دانگچئون ۲۲۷-۲۴۸
۱۲- جونگچئون ۲۴۸-۲۷۰
۱۳- سئوچئون ۲۷۰-۲۹۲
۱۴- بنگسانگ ۲۹۲-۳۰۰
۱۵- میچئون ۳۰۰-۳۳۱
۱۶- گگوگوون ۳۳۱-۳۷۱
۱۷- سوسوریم ۳۷۱-۳۸۴
۱۸- گگوگ یانگ ۳۸۴-۳۹۱
۱۹- گوآنگ گائتو بزرگ ۳۹۱-۴۱۳
۲۰- یانگسو ۴۱۳-۴۹۰
۲۱- مونجا میئونگ ۴۹۱-۵۱۹
۲۲- آنجانگ ۵۱۹-۵۳۱
۲۳- آن وون ۵۳۱-۵۴۵
۲۴- یانگ وون ۵۴۵-۵۵۹
۲۵- پیونگ وون ۵۵۹-۵۹۰
۲۶- یئونگ یانگ ۵۹۰-۶۱۸
۲۷- یئونگ نیو ۶۱۸-۶۴۲
۲۸- بوجانگ ۶۴۲-۶۶۸

پادشاه دانگمیونگ (زاده ۵۸ ق. م. درگذشته ۱۹ ق. م. - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ قبل از میلاد) یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، موسس امپراتوری گوگوریو بود. گوگوریو در میان سه امپراطوری کره، شمالی‌ترین آنها محسوب می‌شد و بخش‌هایی از منچوری و کره شمالی امروزین را در بر می‌گرفت.. درلوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شده‌است. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام برده شده‌است. آرامگاه جومونگ در کره شمالی کنونی واقع است. در سایر نوشته‌های بدست آمده او با نام‌های چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شده‌است.[۱]

تولد[ویرایش]

افسانه تاسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله  می‌باشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از کتاب‌های سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمده‌است.

بحث‌های مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمده‌است، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر هه موسو (解慕漱:به معنی پسر آسمان) و یوها (柳花:به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کرده‌اند.

گفته شده‌است که هموسو با یوها زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود آشنا شده‌است،

ترک دانگ بویو[ویرایش]

جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه‌ای در هنگام فرار با اسبش به رودخانه‌ای خروشان رسید، لاک پشت‌ها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند.[۲] هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همانباک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو می‌دانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ قبل از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد.

اولین پادشاه گوگوریو[ویرایش]

جومونگ در سال ۳۷ قبل از میلاد کشور گوگوریو را تاسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگ‌ینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ قبل از میلاد، جومونگ ژنرال را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوها، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ قبل از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد.[۳] یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.

مرگ و جانشین[ویرایش]

جومونگ در سال ۱۹ قبل از میلاد، در سن ۴۰ سالگی درگذشت.[۴] شاهزاده یوری که ولیعهد نیز بود، پدرش را در یک قبر هرمی شکلی دفن نمود و پس از مرگ به او نام چومو سئونگ وانگ را اهدا نمود.

فرضیات زیادی در مورد علت مرگ او مطرح است که از مهمترین آن می‌توان به عفونت دست چپ او اشاره نمود.

میراث[ویرایش]

قلمرو پادشاهی گوگوریوی جومونگ، سرانجام توسعه پیدا کرد و به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای تبدیل شد. گوگوریو به مدت ۷۰۵ سال باقی ماند و در این مدت ۲۸ پادشاه از  بر آن حکمرانی کردند تا اینکه توسط نیروهای متحد تانگ-سیلا مورد هجوم قرار گرفت. امروزه فرزندان جومونگ از لقب گو در نام خانوادگی خود استفاده می‌کنند. در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۶، شبکه تلویزیونی ام‌بی‌سی  سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:کره,جنوبی,جومونگ,سوسانو,افسانه,گوگوریو,تسو,

16:15  | لینک ثابت |

سلام دوستان عزیز.

دقت کردید همه اجناس ما شده چینی؟راه مییریم چینی،نفس میکشیم چینی،آب میخوریم چینی،میخوابیم چینی.

من موندم چرا همش چینی میخریم شبیه چینیا نشدیم.

انصافا به خاطر ای چینیا تمام کارگاها و کاخونه جات ایرانی تعطیلن چرا چون ملت بزرگ چین بتونه جنساشو تو کل دنیا بفروشه.

من اگه وزیر صادرات وادرات میشده مگفتم به هیچ وجه از چین وارد نکنیم تا بلکه حداقل %45 کارگاها و کاخونه جات ما دوباره شروع به 

کار بشه.


به امید آنکه کشور چین ورشکست شود تا دیگر اجناس چینی وارد هیچ کشوری در دنیا نشود.و مخصوصا ایران تا شاید ماهم جنسی

به غیر نفت و گاز و... که به آن اجناس غیر نفتی صادر کنیم.

}}

 

نوشته شده توسط علی اکبر در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, 15:20  | لینک ثابت |

سلام دوستان.بالاخره داستانی که قولشو داده بودم تمومش کردم.این هم داستان...

به نام خدا

شنگول و منگول و حبه انگور ورژن 2013

روزی شاه و ملکه و بچه هایشان یعنی شنگول و منگول و حبه انگور در کاخی بزرگ با تعداد بیشماری سرباز زندگی میکردند.روزی شاه و ملکه با تعدادی از سربازانشان به بیرون رفتند و شنگول و منگول حبه انگور در کاخ تنها ماندند.کلیومتر ها دورتر گرگ ها نقشه میکشند تا بچه های شاه و ملکه را بکشند...بله،گرگ ها بطور مخفیانه به کاخ نزدیک میشوند .آنها میدانند که اگر با هواپیما به سمت کاخ بروند با ضد هوایی گوسفند ها کشته میشوند و اگر با تانک بروند با آرپی چی،باز هم کشته میشوند. پس باید فکری کنند.آنها با تغییر چهره به داخل کاخ میروند.آنها تا دم در بچه ها پیشرفتند ولی سربازان کارکشته که محافظان شنگلول و منگول و حبه انگور بودنند گرگ ها را شناختنند و از کاخ بیرون کردند.یک هفته بعد شاه و ملکه به کاخ برگشتند؛یکی از سربازانان محافظ بچه ها قضیه را برای شاه تعریف کرد.شاه دستور داد با10000سرباز و 10 بالگرد جنگی و 10تانک و نصف تجهیزات جنگی به سمت قرارگاه گرگ ها بروند و آنجا را از بین ببرند و گرگ ها را به اسارت ببرند و در مجهز ترین زندان کاخ بیندازند.پس همه این کارها را انجام دادند.روزی شنگول از پدرش اجازه خواست تا رییس گرگ ها را شلاق بزند.شنگول آنقدر رییس گرگ ها را شلاق زد که استخوان گرگ معلوم شد.روزی شاه میخواست برای جنگ با کشور گرگ ها برود.او به همه اهالی کاخ گفت:من فقط برای آزادی گوسفندها میجنگیم.و با تمام سربازان،فرماندهان و تجهیزات جنگی به سمت کشور گرگ ها لشکرکشی کرد.ولی اول به کشور متحدش یعنی کشور قوچ ها رفت تا با آنها به کشور گرگ ها برود.قوچ ها و گوسفند ها در 10 کیلومتری مرز کشور گرگ ها اتراق کردند.شاه گوسفند ها و شاه قوچ ها 2گوسفند و 2 قوچ جاسوس به کاخ گرگ ها فرستادند؛گرگ ها که روحشان خبر نداشت که چه بلایی قرار است سرشان بیاید در حال زندگی خود بودند .1ماه بعد دو لشگر گوسفند ها و قوچ ها به کشور گرگ ها حمله کردند و کشور گرگ ها را درهم کوبیدند و گوسفند های اسیر شده را آزاد کردند.گوسفندها و قوچ ها بعد از با خاک یکسان کردن کشور گرگها،کاخ آنهارا محاصره کردند و شاه گرگها را به اسارت بردند.گوسفند ها با یک پیروزی بر گرگ ها به کشور خود باز گشتند.روزی شاه بچه هایش را دورش جمع کرد و به شنگول گفت:پسرم بعد من تو شاه این سرزمین هستی،از تو میخواهم اول از خواهر و برادرت بعد مادرت بعد خانواده ات و بعد از سرزمینت مراقبت و محافظت کنی!منگول جان:همیشه،هرکجا و هروقت مراقب برادرت باش،همیشه یاور گوسفندان مظلوم جهان باش و سعی کن آنهارا از چنگال گرگ های ظالم و ستمگر نجات بده.ودخترم،حبه انگور : بامادرت باش و هیچوقت او را ترک نکن.1هفته بعد شاه مرد و شنگول جانشین پدرش شد.به همراه برادرش منگول سرزمین های زیادی را فتح کرد و گوسفندان زیادی را نجات داد.منگول جانشین پادشاه قوچ ها شد چون پادشاه قوچ ها ولیعدی نداشت البته منگول به عدالت با قوچ ها رفتار میکرد.حبه انگور هم با ولیعد بزها ازدواج کرد و خوشبخت شد.....ودر نهایت همه گرگهای عالم از گشنگی تلف شدند و مردند.

 

 

 

این داستان بر اساس داستان شنگول و منگول و حبه انگور نوشته شده

تقریبا این داستان تخیلی بوده و هیچ ربطی به داستان اصلی ندارد.

 

 

 

 

امیدوارم از این داستان خوشتون اومده باشه

نوشته شده توسط علی اکبر در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, 17:18  | لینک ثابت |

سلام امروز میخوام تعدادی از تیکه های فیروز و بهروز در سریال دودکش برایتان بنویسم:

1.قپی اومدن

2.لقوز خوندن

3.کندن

4.اینجا اونجا

5.آمپاس و آمپاس شدید

6.انقورت اومدن

7.به زرس قاطع

8.عنرعنر

9.مقلطه کردن

10.بلدم بلدم

11.عقبه

12.قیف و قپی میای

دوستان عزیز اگر میخواهید معنی یه سری از این کلمات رو بدونید توی googleبنویسید:تیکه کلام های سریال دودکش

 

نوشته شده توسط علی اکبر در سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:تیکه کلام,دودکش,سریال,فیروز,بهروز, 17:16  | لینک ثابت |

سلام به همه روزه داران عزیز.............

طاعات وعباداتتون مورد درگاه حق....

من هم میخوام حکم محترم ریاست جمهور رو به جناب آقای دکتر حسن روحانی تبریک بگم و هم فرارسیدن عید مبارک و معظظ فطر.

عید فطر،بعد از عید غدیرخم از مهّم ترین اعیاد دین مبارک اسلام است.

البته ریییس جمهور جدیدمون هم لازم به ذکر هست.من خودم از طرفداران روحانی هستم و به همه هواداران او تبریک عرض میکنم.

امیدوارم دولت تدبر و امید بتواند بیشتر مشکلات مردم ایران را به خصوص مشکل تورم را حل کند و مشت محکمی به دهان امریکا و اسرائیل زورگو بزند تا آنها دیگر نتوانند ایران اسلامی را تحریم کند.

 

مــــــرــــــــــگ بـــــــــر آمـــــــریـــــکــــا و اســــــرائــــیـــــل

نوشته شده توسط علی اکبر در چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, 17:5  | لینک ثابت |

سلام به همه شما عزیزان.....چشمک

من درحال نوشتن داستانی زیبا هستم....خنده

یک داستان تخیلی.....متعجب

یک داستان برگرفته از داستانی قدیمی در ایران زمین......لبخند

شاید با خود میگویید چه داستانی؟؟؟؟؟؟لبخند

من فقط اسم داستان را میگویم...............نه نمیگویم!!!!!!!زبان درازی

من تا آخر روز 15 مرداد یا زودتر یا دیرتر داستان را به اتمام میرسانم.........لبخند

پس لطفا منتظر بمانید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نوشته شده توسط علی اکبر در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, 14:18  | لینک ثابت |

سلام......فرارسیدن لیالی قدر را به همه شما عزیزان گرامی باد عرض کنم.........وضربت خوردن و شهادت امیرمومنان علی(ع)را تسلیت عرض کنم........امیدوارم در این شب های عزیز ما رو هم از دعای خیرتون کم نگدارید و به درگاه خداوند متعال بپیوندید

نوشته شده توسط علی اکبر در شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, 13:27  | لینک ثابت |

سلام به همه شما عزیزان...من بنا به دلایلی تا 29 تیر سال آینده نه پستی میذارم ونه به وبم سرمیزنم.....چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون من دیروز 29تیر دچار شکست عشقی شدم.......از چیزی که میترسیدم اتفاق افتاد.........ریحانه من خیانت کرد....او حالا شده

دوست دختر کسری پسرعموش......من به همین مناسبت روز 1مرداد مراسم سوم------------------5مرداد مراسم هفتم--------------

-7شهریور مراسم چهلم و 29تیر1393مراسم سالگرد در زیر پنجره همسایه مان مراسمی باشکوه از ساعت5:30 الی7 شب میگیرم

ازهمه شما خواهش کنم مرا به حال گریان خودم رها کنید..........گریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه

 

 

ریحــــــــــــــــانه چرا تنهام گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه

نوشته شده توسط علی اکبر در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:, 17:42  | لینک ثابت |

سلام به همه اونایی که الان تابستونشونه..به همه اونایی که تا لنگ ظهر میخوابنلبخند

میخواستم یه خبر بد به همتون بدم .........فقط 2ماه و 3روز دیگه تا 1مهر و شروع سال تحصیلی93-92 موندهگریهاخم


9 ماه درس و مشق،9ماه ساعت 10 خوابی و ساعت 6 بیداری،واقعا سخته!!!!!!!

البته مدرسه چنتا خوبی هم داره مثل:

1.وقتی داریم مشق مینویسیم حوصلمون سر نمیره.

2.در مدرسه دوستان جدیدی پیدا میکنیم.

3.درمدسه درس های تازه ای از زندگی و چیز های اطرافمان یاد میگیریم.

4.در مدرسه امتحان میگیرند که بدانند ما درس هایمان چقدر فهمیده ایم.


خلاصه هر برگی از کتاب زندگی یجوریه دیگه....بالاخره همه ما باید تحصیلاتی داشته باشیم تا آینده سرزمین قشنگمون ایرانو بسازیم تا پرچم ایران همه جای دنیا برافراشته کنیم تا ایران همیشه سربلند بشه.


به امید آنکه پبشرفت و آینده ایران را ببینیمخندهچشمک 

 

نوشته شده توسط علی اکبر در شنبه 29 تير 1392برچسب:, 14:51  | لینک ثابت |

وفات زنی مهربان و فداکار،مادری دلسوز،اولین زن مسلمان،همسری باوفا حضرت خدیجه کبرا همسر مهربان پیامبر و مادر دلسوز حضرت فاطمه زهرا(س)را به همه شما عزیزان و آقا صاحب الزمان تسلیت عرض مینمایم.گریه

 

نوشته شده توسط علی اکبر در جمعه 28 تير 1392برچسب:, 13:57  | لینک ثابت |

خودم 2و5...

نوشته شده توسط علی اکبر در پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, 1:21  | لینک ثابت |

ریحانه ای کاش همیشه پیشم میموندی.

برو،برو به عشقت،حیسن برس....

حیف من که خودمو درگیرت گردم....

میدونم الان داری با حسین قهقه به من میخندی.....

بخند......انقدر بخند که بمیری.........

وقتی بزرگ شدی با حسین ازدواج کردی،به جای خنده باید گریه کنی بگی ای کاش با علی اکبر میموندم.....

من که پسری به این بامعرفتی و باادبی چرا رفتی باحسین؟؟؟؟؟؟

میدونم که حسین و دوستش داری عاشقشی.پس جلوتو نمیگیرم...

حالا به حرف علی و معین پی بردم که بهت بدوبیراه میگفتن.....

صبر کن هنوز حرفام تموم نشده...حالا تمام خوابایی که از تو دیدم برعکس در میاد....

آرمان راست میگفت....ببین اگه میخوای نرم سراغ دخترای دیگه از حسین دل بکن و دوباره بیا

پیشم.....من خیلی تو رو دوست دارم اگه بری یه لحظه هم نمیتونم زنده بمونم......

 

 

نوشته شده توسط علی اکبر در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, 1:8  | لینک ثابت |

1.آن چیست که سر ندارد کلاه دارد یک پا دارد و کفش ندارد؟

2.آن چه گرد سبز رنگی است که اگر در آب بریزید قرمز میشود؟

3.آن چیست که بی زبان سخن میگوید.بی پرده ز کار این و آن میگوید با آنکه در او نیست نه دندان و نه لب؟

4.آن چیست کهاگر از ارتفاع زیاد به زمین افتد نمیشکند ولی اگر در دخمه ای افتد میشکند؟

5.کدام کلیدی است که به هیچ دری نمیخورد؟ 

6.صندوقچه سلیمانی،افتاده به میدانی؟

لطفا اول کمی فکر کنید اگر به جواب نرسیدید برید ادامه مطلب....اول فکر بعدا ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده توسط علی اکبر در شنبه 22 تير 1392برچسب:, 17:13  | لینک ثابت |

داستان خاله سوسکه و آقا موشه؛این داستان تخیلی است

یکی بود یکی نبود.روز آقاموشه که اسمش پژمان بود داشت توی فیسبوک میگشت که ناگهان خاله سوسکه که اسمش مژگان بود و دید.آقا پژمان،مژگان خانم رو فرند کرد.آنها آنقدر باهم چت کردند که پژمان به مژگان گفت:(میای باهم ازدواج کنیم؟)مژگان خانم هم  قبول کرد و گفت:( به شرط اینکه باهم قرار بذاریم.)خلاصه پژمان و مژگان باهم قرار گذاشتند.آنها آنقدر باهم قرار گذاشتند که دوست های فاریک شدند.روزی پژمان به مژگان گفت:میای از اون کارا کنیم؟مژگان هم قبول کرد.پژمان گفت:پس لبو لول کن.وهر دو از لب همدیگر بوسیدن و عاشق هم شدند.یک سال به همین منبار گذشت تا اینکه مژگان رفت تا داف شود.و پژمان هم رفت تا بشود خوشتیپ و پولدارترین پسر شهر .خلاصه بعد از 1یا2سال آنها باهم ازدواج کردند.آنها تا سال ها خوشبخت بودند.تا اینکه یک روز،پژمان و مژگان داشتند در خیابان را میرفتند که یکهو دو موش دزد سر راه آنها سبز شدند تا اموال آنها را بدزدند.پژمان هم که با یکه گربه دوست بود یک سوت زد تا گربه بیاید.گربه آمد و دزد ها را خورد.مژگان اول تعجب کرده بود ولی پژمان داستان دوستی خود و گربه را برای مژگان تعریف کرد.یک ماه بعد مژگان باردار شد و چند ماه بعد بچه شان به دنیا آمد و اسم بچه شان را ساسان گذاشتند.آنها هر1سال یک بچه به دنیا می آوردند تا این که 10 تا بچه داشتند.10 سال بعد مژگان و پژمان پیر شدند.تا اینکه پژمان مرد و همه اموال و دارایی های او به مژگان رسید.ومژگان وصیت نامه ای برای بچه هایش نوشت تا بعد از مرگ مژگان و پژمان اموال بین آنها به عدالت تقسیم شود.بعد از گذشت سال ها هر5 پسر و هر5 دختر برای زنده نگهداشتن یاد مادر و پدرشان مراسمی برگزار کردند.........

پایان

نوشته شده توسط علی اکبر در شنبه 22 تير 1392برچسب:, 16:24  | لینک ثابت |

 



عاشق که باشــی
 خواب هــم دلنشــینه...



دوس داری چشمــاتو روی تمــام واقعیــت ها ببنــدی


 و تــوی خــواب ببینیــش...اونجــور که دلــت میخواد 


ببینیــش...



دور از تمــام واقعیــت ها...


اونوقتــه که تــوی خــواب باهـاش زندگـــی میکنــی...







سراب همین است دیگر…


که هر صدایی در تنهایی می شنوم


می گویم:


جان دلم…؟!
نوشته شده توسط علی اکبر در جمعه 21 تير 1392برچسب:, 21:8  | لینک ثابت |

دوستان عزیز من از 2 روز پیش به درگاه خداوند توبه کردم که دیگر سراغ مسائل دوست دختر نروم.و دلیلش این است که خیلی زود از این امتحان الهی سر بلند بیرون بیایم.شاید وقتی بزرگ شدم عاشق شوم ولی آسیاب به نوبت.و امروز که 1ماه رمضان است روزه گرفته ام.امیدوارم وقتی توبه کردم دوباره سراغ دوست دختر نروم.برایم دعا کنید که تا وقتی به سن عاشق شدم نرسیدم،زودتر از آن موقع عاشق نشوم.

نوشته شده توسط علی اکبر در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, 13:54  | لینک ثابت |

                                                 

نوشته شده توسط علی اکبر در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, 11:35  | لینک ثابت |

من دیشب در خواب خوابی بدیدم که این بود خوابم:خواب دیدم که ریحانه جانم امده اینجا.و صبح که بیدار شدم و به بیرون رفتم بدیدم ریحانه آمده.حالا منتظر فرصتی هستم که بروم پایین و اوهم بیاید و من اورا ببوسم.

نوشته شده توسط علی اکبر در شنبه 15 تير 1392برچسب:, 10:14  | لینک ثابت |